زیبایی¬شناسی در فلسفه صدرالمتألهین

عشق، دوست داشتن، التذاذ و تحسین از جمله آثار زیبایی بر روی مُدرِک هستنداز نظر صدرالمتألهین منشاء هنر خلیفة الله بودن انسان است. چنانچه در فلسفه برای افعال و حرکات اختیاری انسان سه مبداء قائل می­شوند، یعنی مبداء قریب (قوّه محرّکه اعضاء و جوارح) مبداء متوسط (قوّه شوقیّه ) مبداء بعید( خیال یا فکر)، برای هنر هم می­توان مبادی سه گانه یا چندگانه در نظر گرفت.خیال را می­توان منشأ قریب هنر دانست، چون در هر اثر هنری ردّ پای خیال و قوّه خیال به وضوح دیده می­شود. صدرالمتألهین هم مانند دیگر حکمای الهی، جمیل مطلق یعنی حق تعالی را منشأ و مبداء همه زیبایی­های موجود در جهان هستی می­داند، اما او بهتر از دیگر فلاسفه این مسأله را تبیین کرده است. با این بیان که خداوندی که جمیل بلکه جمیل مطلق است، عالم را طبق شاکله خویش آفریده است و شاکله خداوند، زیبایی است. در چنین مرحله­ای از وجود، به هر انسانی صنعت، حرفه و هنری عرضه شده است که هر فرد با توجه به شاکله وجودی خود، دست به انتخاب زده است. اعم از این که فلسفی باشد یا علمی» (Beardsly,1981:85) . هرچند در ذهن دو معنی از این مفاهیم درک می­شود، اما در خارج از ذهن زیبایی با هستی عین هم هستند یا به عبارت دیگر مساوق هم هستند.

یکی از مهمترین مباحث بخش مربوط به نفس در فلسفه اسلامی بحث قوای ظاهری و باطنی انسان است.از دیدگاه علم­النفس فلسفی، دستگاه شناخت انسان، دارای پنج قوّه ظاهری و پنج قوّه باطنی است. 15. زیبایی ظاهری هم نافع است. در آثار او عشق به معنای عام، (قابل اطلاق به همه موجودات) حالت ناشی از ادراک کمال است. بدون تردید جریان هنری رایج در آن مکان و زمان بر اندیشه و آثار این فیلسوف بزرگ اسلامی تأثیر گذاشته است. بنظر صدرالمتألهین آنها برخی صورتها که در عالم رؤیا دیده می­شوند، منشأ عالم خیال منفصل است. بنابراین طبق این دیدگاه مقبول در نزد صدرالمتألهین، منشأ همه هنرها مبادی عالیه هستند، هر هنری که در عالم انسانی یافت می­شود به ویژه موسیقی­ها، ترانه­ها و نغمه­ها، پرتوهایی از جلوه­گری وجودهای متعالی­اند. زیبایی که عمدتاً در وجودهای محسوس قابل درک و تبیین است.. صدرالمتألهین بخش قابل توجهی از عمر خود را در این شهر گذراند.

در جاهای متعددی از آثار صدرالمتألهین به این مسأله پرداخته شده است. فاعل شناسا با درک زیبایی، احساس لذّت و خوشایندی می­کند در واقع زیبایی هم نوعی ملایمت، هماهنگی و سازگاری با نفس است و لذّت هم چیزی جز ادراک امر ملائم با نفس نیست.صدرالمتألهین از همه فلاسفه اسلامی بیشتر و عمیق تر به بحث لذّت پرداخته است. در بحث منشأ زیبایی، بایستی بین دو قلمرو زیبایی یعنی امور تکوینی و عقل نظری، با زیبایی در امور تشریعی و عقل عملی، تفکیک قائل شد. نتیجه این که حامل روح خدایی بودن و مظهر صفات «خالقیت» و «احسن الخالقیت» و«مصوریت» بودن منشأ همه هنرهاست. انسان می­تواند به این صفات هم در حد ظرفیت خود آراسته شود و مظهر آنها باشد. 1) طبق یک بیان انسان خلیفه خداوند است. الف) اصالت زیبایی- اصلی­ترین و اساسی­ترین حکم عام وجود، اصالت آن است. 1. اصالت وجود- نظریه اصالت وجود، محور و اساس فلسفه صدرالمتألهین است. شمول زیبایی؛ اگر وجود و زیبایی عین هم هستند، پس هر موجودی زیباست، علاوه بر طریق فوق از طرق دیگر هم به این مسأله در آثار صدرالمتألهین تصریح شده است.

از این رو هنر می­تواند به نحوی بازتاب بیرونی آن صور باشد، برای مثال هنرمندی که در عالم رؤیا صحنه­های شگفت انگیز و دل انگیزی را مشاهده کرده است بعد از بیداری می­تواند آنها را در قالب تابلوهای نقاشی یا در قالب سایر آثار هنری، باشد در این صورت شاهد آثار بدیعی و نفیسی خواهیم بود که حکایت از ماوراء دارند. حضور خیال در نقاشی مشکّک است. و چون وجود و زیبایی در خارج از ذهن یک حقیقت هستند و از حکم این همانی برخوردارند، پس زیبایی هم امر اصیلی است و اعتباری یا ذهنی نیست، که از این مسئله می­توانیم به اصل «اصالت زیبایی» یاد کنیم. 1-4) با توجّه به این که در برخی موارد علّت صوری با علّت غایی و محرک فاعل و پدید آورنده شوق بسوی فعل، یک چیزند و اتّحاد دارند، اهمیّت خیال و صورتهای متخیّله در افعال انسان و آفرینش تمدن، تکنولوژی و پیشرفت­های مادّی و گاهی معنوی بیش از پیش آشکار خواهد شد.

یعنی وقتی موجودی، کمالی را درک و شهود می­کند، حالتی ایجاد می­شود که به آن عشق گفته می­شود.«و العشق هو الشعور بالکمال» (صدرا،1380: 147) یا به عبارت دیگر عشق حالت ابتهاج و سروری است که با حضور کمال و جمال در نزد مُدرِک حاصل می­شود. الواجب لذاته أجمل الأشیاء و أکملها، لأنّ کل جمال و کمال فی الوجود، فإنه رشح و فیض و ظل من جماله و کماله فله الجمال الأبهى و الکمال الأقصى والجلال الأرفع و النور الأقهر(صدرا:1379،39). صدرالمتألهین بعد از ردّ برخی تعاریف لذّت، مانند تعریف آن به بازگشت از حالت غیر طبیعی یا تعریف سلبی آن به عدم وجود درد و رنج، تعریف مشهور حکما را با تفسیر خاص خود مبتنی بر اصالت وجود و بحث اتحاد عاقل و معقول، می­پذیرد (صدرا،1410 : 4 /117).« و لاشک أن اللذة هو إدراک الملائم من حیث هو ملائم، و الألم إدراکالمنافی من حیث هو مناف» (صدرا ،1410: 4/117). صدرالمتألهین خود بیان دقیق­تری برای تعریف لذّت دارد.

از این رو در حکمت صدرایی هر وجودی لذیذ است.در جاهای مختلف از آثار صدرالمتألهین به این مسأله تصریح شده است. با این تفاوت که بسیاری از قائلین به وحدت شخصی وجود برای تبیین و توجیه کثرات عالم هستی که امری بدیهی است، به اصل تشکیک در تجلّی متوسّل می شوند. ساختار اغلب مباحث صدرالمتألهین در آثارش چنین است که ابتدا به بحث از ماهیت و چیستی موضوع، سپس به مباحث هستی شناختی و در نهایت به مباحث مربوط به احکام و منشاء می­پردازد. همه نغمه­های دلنشین و ترانه­های شگفت انگیز و الحان تربناک، ناشی از اصوات این طائر قدسی­اند. این تحوّل چنانچه اشاره شد، می­تواند ناشی از شکوفایی هنر اسلامی در دوره صدرالمتألهین باشد. همه علوم و فنون و هنرها ناشی از صفیر او هستند. یا با استدال از طریق آیه شریفه «کلّ یعمل علی شاکلته» ( اسراء، 17، آیه 86) هم شمول زیبایی قابل درک است. بنابراین مبدئیت حق تعالی برای زیبایی­های جهان، از طریق وسائط و مبدأهای قریب و میانی است. بنابراینبعد از ذکر این مبانی و مقدمات به این نتیجه می­رسیم که زیبایی و وجود در خارج از ذهن عین همند نه غیر هم.

این دیدگاه قابل جمع با دیدگاه پیشین است، با این بیان که زمینه و قابلیت هنرها در روح انسانها به ودیعت نهاده شده، بعد از نشو و نما و رشد در این عالم مادّی، با وحی و الهام و سپس با تعلیم و تعلّم آن نهاده ها بالفعل می­شوند و ظهور و بروز پیدا می­کنند. دلیل دوم این که همگان در عالم رؤیا صحنه­های دل انگیز و زیبا و شگفت­آوری را مشاهده می­کنند. انسانهای عادی در حال رؤیا و انسانهای کمال یافته در حالت بیداری و با مکاشفه می توانند صور موجود در این عالم را مشاهده کنند.هنگامی که افراد این مشاهدات را (چه در رؤیا و چه در مکاشفات) در قالبی از قالب های هنری بریزند، عالم هنر با عالم خیال منفصل اتصال برقرار می­کند. چه دیدگاه تشکیک وجود صدرالمتألهین را مبنا قرار دهیم و چه دیدگاه متأخر او یعنی وحدت شخصی وجود، مبنا باشد، در هر دو حال زیبایی امر مشکّکی است. زیبایی چه تأثیری بر روی فاعل شناسا یا مُدرِک باقی می­گذارد؟

1. زیبایی کمال است. چنانکه وجود در خارج اصیل است، زیبایی هم اصیل است یا وجود در خارج از ذهن یک واقعیت تشکیکی است، زیبایی هم همینطور همچنین وجود در خارج از شمول برخوردار است، زیبایی هم همچنین.چگونگی صدور و سریان زیبایی در عالم هستی عبارتست از همان کیفیت صدور و سریان وجود. طبق این دیدگاه بنیان گذار موسیقی فیثاغورث بوده است که در اثر صفای باطن و نداشتن غبار و زنگار و حجاب در دل، توانست به عوالم بالا عروج کند و نغمه­ها و آهنگ­های افلاک و ستارگان و سیاره­ها را بشنود و بعد از برگشت به عالم خاکی، اساس موسیقی و نغمه­های خوشایند را بنیان نهاد، این مطلب در برخی متون عرفانی هم یافت می­شود. از جمله: «شاخه­ای از فلسفه است که در باره ماهیت زیبایی بحث می­کند» .(Budd,2007:34) «زیبایی­شناسی همان فلسفه هنر است»(Langfeld,1920:28). در این مقاله همین ساختار منطقی رعایت شده است. بنابراین خیال در پدید آمدن اثر هنری نقش اساسی دارد. بنابراین هر ویژگی که وجود در خارج داشته باشد زیبایی هم دارد. یک مهندس طراح ساختمان هم هنرمند است. به عبارت دیگر وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت مراد است. قوه خیال منشاء قریب هنر است همچنین صدرالمتألهین به وجود عالم خیال منفصل اعتقاد و یقین دارد.

نتیجه این که صدرالمتألهین به وجود عالم خیال منفصل اعتقاد و یقین دارد. به این نتیجه هم در آثار صدرالمتألهین تصریح شده است (همان). در بحث جنبه هنری خیال به این مهمّ خواهیم پرداخت که این قوّه در پیدایش آثار هنری نقش اساسی و ویژه­ای دارد. و لیس الجمال ما یُحرّک الشهوة فانّ ذلک أنوثة مذمومة و انما یعنی به ارتفاع القامة فی الاستقامة مع الاعتدال فی اللحم و تناسب الاعضاء و تناصف خلقة الوجه بحیث لا تنبوا الطباع عن النظر الیه(صدرا ،1411: 3/182). در این عبارت به برخی مؤلفه­های زیبایی شامل اعتدال، تناسب، تقارن و خوشایندی تصریح شده است. به مؤلفه­های داشتن شمائل لطیف؛ تناسب و ترکیب نیک، تصریح شده است. هرکس زبان او را بداند، همانند سلیمان نبی، زبان همه پرندگان و حیوانات را خواهد دانست و به همه حقایق و اسرار پی خواهد برد. در قرن هجدهم بکار رفت .(Coldman,2008:255) او در کتابی به همین نام، نخست Aesthetic را در معنای شناخت حسّی بکار برد. به دلیل این که آن صور خیالی در یک بستر غیر مادّی تحقق می­یابند که در بستر مادّی ناشدنی هستند. در برخی سبک­ها، خیال اساس و تار و پود تابلوها را تشکیل می­دهد، در برخی سبک­ها حضور خیال کم رنگ می­شود سایر شاخه­های هنر به همین شکل، آمیخته با خیال­اند.

هرچند قدمت مباحث زیبایی­شناسی در فلسفه مدوّن به دوره سقراط و افلاطون می­رسد. از نظر صدرالمتألهین زیبایی امری است که مورد تحسین واقع می­شود و موضوعی مورد تحسین واقع می­شود که از کمالات شایسته و بایسته برخوردار باشدبه لحاظ هستی شناسی وجود و زیبایی در خارج عین هم هستند، هرچند در ذهن غیرهمند. ب) لذّت- به نظر صدرالمتألهین دوّمین اثری که زیبایی بر نفس شناسنده(مُدرِک) خویش دارد، ایجاد لذّت در نفس است. از این رو به این بحث به طور مبسوط نپرداخته است. یعنی اگرچه وجود ذهنی غیر از وجود عینی است، اما در ماهیت یکی هستند. اگر به آفرینش این صورت، عمیق بنگریم با استفاده از دو قوّه است: یکی قوّه خیال یعنی قوّه خزانه صورتهایی که توسط حس مشترک درک شده­اند و دیگری قوّه متخیّله یا متصرِّفه که با دَخل و تصرّف در آن صورتهای پیشین، صورت جدیدی می­سازد، یا مهندسی که ساختمان و بنای جدیدی طراحی می­کند، ابتدا در قوّه متصرِّفه یا متخیّله با استفاده از صورتهای خیالی موجود در قوّه خیال طرحی نو تخیّل می­کند و در ذهن خویش خلق می­کند، سپس به آن صورت خیالی در خارج عینیت می­بخشد (همان:440)، همچنین یک مهندس یا مجموعه مهندسان طراح و سازنده اتومبیل هم برای ساختن اتومبیل همین روند را طی می­کنند.

امّا المتخیّلة فتُسمّی مفکّرة ایضاً باعتبار استعمال الناطقة ایاها فی ترتیب الفکر و مقدماته فقد احتجّوا علی مغایرتها لسائر القوی المدرکة بانَّ الفعل و العمل غیر الادراک و النظر؛ فانّ لنا أَن نُرکّب الصور المحسّوسة بعضها ببعض و نفصّلها بعضها عن بعض لا علی نحو الذی شاهدناه من الخارج، کحیوان رأسه کرأس الانسان و سائر بدنه کبدن فرس و له جناحان و هذا التصرف غیرثابت لسائر القوی فهوإذن لقوّة اُخری (صدرا، همان:214). «الجمال و البهاء و الزینة فی کل موجود هو أن یوجد وجوده الأفضل و یحصل له کماله الأخیر» (فارابی، 1995: 43) طبق این تعریف موجودی زیباست که همه کمالات مورد انتظار از آن را داشته باشد. صدرا،1380: 404) که گاهی شدیدتر از لذّت­های محسوس­اند. چنانچه لذّت از رویاهای دل انگیز هم لذّت خیالی است که گاهی لذّت بخش­تر از لذّت­های محسوس و مادّی هستند (همان). 8. همه زیبایی­های عالم، پرتوی از زیباایی مطلق­اند. او معتقد است همه انسانها در حد ظرفیت خود از وصف خلیفة اللهی بهره مند هستند. شعر که از مهمترین شاخه­های معتبر هنر است، به کلام مخیّل تعریف شده است، خیال اساس داستان و نمایشنامه است. ، به حوزه عقل عملی مربوط می­شود. ج) در تبیین دیگر، کل جهان، جمال حضرت حقّ تعالی تلقی می­شود.

بنابرایندرآثار صدرالمتألهین عمدتاً دو عرصه برای خیال (به معنای متداول در هنر) مطرح است. صدرالمتألهین از هنر با دو عنوان «صنایع لطیفه» و «صنایع دقیقه» نام می­برد (صدرا،1410 :7/172). 1.حسّ مشترک 2. قوّه خیال (قوّه مصوّره) 3.قوّه متخیّله 4. قوّه متوهّمه (واهمه یا وهم) 5.قوّه حافظه از میان قوای پنچ­گانه باطنی دو قوه نقش اساسی در هنر ایفا می­کنند، یکی قوه خیال و دیگری قوه متخیّله. از سوی فیلسوفان و متفکران عرصه زیبایی­شناسی تعاریف گوناگونی برای این اصطلاح ارائه شده است. در فلسفه اسلامی هم شاخه مستقلی به عنوان زیبایی­شناسی مطرح نبوده و فلاسفه اسلامی نوشته مستقلی در باره زیبایی­شناسی ندارند. اما زیبایی­شناسی به عنوان شاخه مستقلی از فلسفه در قرن هجدهم مطرح شد. ندای او خوابیدگان کوی ظلمت را بیدار می­کند و صدای او باعث تنبّه غافلان می­شود، رنگ همه اشیاء رنگین از اوست در حالی که خودش بی­رنگ است. خلاصه یک دلیل صدرالمتألهین این است که هر جمال و کمالی که به شکل ضعیف و مقیّد در عالم محسوس یافت می­شود، مرتبه اکمل و اتمّ آن در عوالم بالا موجود است. و هو مبدأ کل جمال و زینة و بهاء و مبدإ کل حُسن و نظام (همان:151).

«جمال کلّ شیءٍ و بهاوه هو أن یکون علی مایجب له» (ابن­سینا،1379: 590). حال اگر پرسیده شود طبق تعریف صدرالمتألهین چه امری مورد تحسین و ستایش واقع می­شود؟ جواب این خواهد بود که هر چیزی که کمالات بایسته و شایسته خود را داشته باشد. تحسین بر نگیزی- اثر دیگری که زیبایی بر روی نفس مدرِک دارد، تحسیم برانگیزی است «الجمیل هو الذی یُستحسن» (صدرا،1410: 1/128). به این تأثیر زیبایی در کلام وحی الهی هم اشاره شده است.«و لو اَعجبک حُسنهنّ» (احزاب،33/ آیه52). در این تلقی، همه هستی جمال خداوند است. 9. همه موجودات جویای جمال مطلق هستند. 6. حق تعالی زیباترین وجود و جمیل مطلق است. یا در میان انسانها، انبیاء و اوصیاء و اولیای الهی، انسان کامل و جلوه ها و تجلیات اکمل حق تعالی هستند. بین خیال متصل یعنی قوه خیال موجود در انسان و این عالم بسته به میزان تکامل نفس می تواند رابطه برقرار شود. با توجه به اهمیت فوق­العاده خیال در هنر، به طور مستقل به آن می­پردازیم. در حکمت متعالیه وجود با کمال و خیر یکی است.

4) همچنین پدیدآورندگان آثار، نوعی میل غریزی به نیکو آفرینی دارند، یعنی به طور غریزی دوست دارند آن چه می­سازند زیبا باشد، باعث تحسین و خوشایند دیگران باشد و همین می­تواند منشأ هنر به ویژه هنرهای مقید باشد.این میل غریزی می­تواند شاخه و فرعی از میل به زیبایی و زیبایی دوستی باشد که از جمله غرایز اصلی در انسانها سایت 3m-healthtourism است. نکته مهم در بحث منشأ هنر این است که مبادی و سرچشمه­های متعددی در آثار صدرالمتألهین برای هنر ذکر شده است که در طول هم هستند. این تفسیر و دیدگاه حکمای متالّه خصوصاً ریشه در افکار و آثار ابن عربی و سایر عرفا دارد. تعریف ابن سینا هم در همین راستاست. توضیح این که عرفا سلسله مراتب وجود را پنج مرتبه می­دانند که طبق اصطلاح خاصّی که ابن عربی وضع کرده است، هر مرتبه را «حضرت» می­نامند و پنج مرتبه را حضرات خمسه الهیّه می­نامند. طبق اصل عینیت، وحدت و مساوقت وجود با زیبایی در واقع چگونگی صدور و سریان و جریان زیبایی در عالم هستی، همان چگونگی صدور و تنزّل مراتب وجود است. اشراقیون و حکمای متأله بر خلاف ابن­سینا، معتقد به وجود عالم خیال منفصل یعنی بیرون از نفس آدمی هستند که یکی از عوالم هستی و مراتب هستی است.

تنها عبارت او که می­توان آن را به نوعی تعریف زیبایی تلقی کرد، این جمله است: «الجمیل هو الذی یُستحسن» (صدرا،1410: 1/128). با اندکی تأمل و تعمّق در این عبارت، پی می­بریم که این تعریف در نهایت به دو تعریف عام زیبایی از فارابی و ابن­سینا برمی­گردد،. می­توان سینمای ماوراء را در این راستا تلقی کرد. از این­رو «وجود ذهنی» اصطلاح خاصّی در فلسفه اسلامی است که نباید آن را با مباحث مشابه خلط کرد (فیاضی،1382: 145) طبق آموزه­های فلسفه اسلامی، زیبایی علاوه بر وجود عینی، دارای هویت و وجودی در ذهن است. این رابطه را می­توان در چند نکته بیان کرد. تبیین دیگر این که حق تعالی خود در نهایت زیبایی و والایی و عظمت است، همه موجودات جهان هستی، جلوه­های ذات باری تعالی و پرتوهای انوار صفات حق تعالی هستند، در نتیجه آنها هم در حد ظرفیت و مرتبه­ای که در نظام هستی دارند، از زیبایی و والایی برخوردارند. اصفهان به عنوان پایتخت آن روز ایران، مرکز شکوفایی هنر اسلامی بود که بخشی از آثار هنری این شهر، هنوز هم پابرجاست.

توسط دکتر زادان فرخ

دکتر زادان فرخ متخصص قلب هستم